|
یک شیشه مشروب دارم و یک پاکت سیگار و هزار راه نرفتهیک پیک شراب و سیگار روشن شده با حسرتراه میروم و مرور می کنم خاطراتم رادهانم از این همه تلخی گس می شود…سیگارم به نیمه رسیده، پیکی دیگر پشت به پشت همتلخی بیشتر و بیشتر می شودهنوز راه زیادی مانده شیشه ی تقریبا خالی و سیگار تمام شدهحرفهای نگفته، تنهایی مطلق، زندگی اجباریپیک آخر، سیگاری دیگر پشت به پشت همتمام شد، به همین سادگی یک روز تلخ بی مرزنه سیگاری نه پیکی مانده فقط تلخی هزار راه نرفته…نظرات شما عزیزان: [ چهار شنبه 26 تير 1392
] [ 17:1 ] [ رضاخطر ]
|
|
[ طراحي : 9pars ] [ Weblog Themes By : 9pars ] |